به قدری دوستت دارم که گرگی بچه آهو را
که دست عشقه پیچانها تن عریان ناجو را
تو را آخر به باغ آرزویت میکشانم تا
بنوشی از لبان من شراب سرخ آلو را
اگرچه بیتو گمنامم ولی یک روز خواهی دید
چنان اسطوره ات سازم که یک "بیگانه"کامو را
برای ماهیان تشنهی شعرم شبی باید
بریزی بوسه بوسه از لبت دریای آمو را
ترا حل میکنم در خود، برقصی بین رگهایم
جدایی هیچ ممکن نیست این پیوند جادو را
ببخش این عاشق وحشی خود، لیلای بد خو را
به قدری دوستت دارم که گرگی بچه آهو را
ساحل
که دست عشقه پیچانها تن عریان ناجو را
تو را آخر به باغ آرزویت میکشانم تا
بنوشی از لبان من شراب سرخ آلو را
اگرچه بیتو گمنامم ولی یک روز خواهی دید
چنان اسطوره ات سازم که یک "بیگانه"کامو را
برای ماهیان تشنهی شعرم شبی باید
بریزی بوسه بوسه از لبت دریای آمو را
ترا حل میکنم در خود، برقصی بین رگهایم
جدایی هیچ ممکن نیست این پیوند جادو را
ببخش این عاشق وحشی خود، لیلای بد خو را
به قدری دوستت دارم که گرگی بچه آهو را
ساحل